- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خویش برآورد تمنای تو ما را سر داد به فردوس تماشای تو ما را
2 خوشتر ز تماشای خیابان بهشت است هر جلوه ای از قامت رعنای تو ما را
3 چون سایه که سر در قدم سرو گذارد محوست سراپا به سراپای تو ما را
4 ما را نتوان از تو جدا کرد، که دادند دلبستگی خاص به هر جای تو ما را
5 چون صبح برانگیخت به یک خنده پنهان از خواب عدم، لعل شکرخای تو ما را
6 امروز ز رخساره خود پرده برانداز تا نقد شود جنت فردای تو ما را
7 این ماحضری بود که در دیدن اول کرد از دو جهان سیر، تماشای تو ما را
8 حاشا که ز آیینه دل پاک نسازد گرد دو جهان، دامن صحرای تو ما را
9 گو سیل فنا گرد برآرد ز دو عالم کافی است سیه خانه سودای تو ما را
10 صائب به نوا کوش، کز این نغمه طرازان کافی است همین صوت دلارای تو ما را