-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نخل قد تو هم آغوش بلا کرد مرا هوس زلف تو همدست صبا کرد مرا
2 خاک در دیده مقراض جدایی بادا! که ازان حاشیه بزم جدا کرد مرا
3 عکس من خاک به چشم آینه را می پاشید پرتو روی تو آیینه نما کرد مرا
4 بعد عمری که فلک بر سر انصاف آمد همچو یوسف به لب چاه بها کرد مرا
5 (چه عجب گر جگر نی بخراشد نفسم بند از بند، فراق تو جدا کرد مرا)
6 (داشتم شکوه ز ایران، به تلافی گردون در فرامشکده هند رها کرد مرا)
7 چون به بستر بنهم پهلوی راحت صائب؟ غنچه خسبی، گره بند قبا کرد مرا