- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زخم تو تیغ بر جگر ماه می زند داغ تو خیمه بر دل آگاه می زند
2 طوفان طناب خیمه خورشید را گسیخت شبنم بر این بساط چه خرگاه می زند
3 دل می کند به خویشتن اسناد اختیار این قلب زر به نام شهنشاه می زند
4 آسوده است عشق ز تدبیر عقل پوچ کی شیر تکیه بر دم روباه می زند
5 ایمن ز من مباش که درسینه من است آهی که دشنه بر جگر ماه می زند
6 دربار خود مبند متاعی که از تو نیست کاخر همان متاع ترا راه می زند
7 صائب فتاده است به نقاش چشم من کی نقش بی ثبات مرا راه می زند