-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تیغ تو در نیام کند قطع زندگی از آب ایستاده که دید این برندگی؟
2 باشد عیار بینش هر کس به قدر شرم نرگس تمام چشم شد از سرفکندگی
3 فرمان پذیر باش که هیچ آفریده ای با اختیار جمع نکرده است بندگی
4 افکنده ام چو نافه ز خود دور سایه را آهو به گرد من نرسد در دوندگی
5 دریا به جای قطره ز نیسان گهر گرفت نقصان نکرده است کسی از دهندگی
6 در چشم خلق سبز نگردد ز انفعال تنها چو خضر هر که خورد آب زندگی
7 استادگی حیات ندانسته است چیست ریگ روان نفس نکشد در روندگی
8 در بندگی است صائب اگر هست عزتی یوسف عزیز مصر شد از راه بندگی