-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخسار همچو ماه تو از عنبرین هلال درگوش آفتاب کشد حلقه زوال
2 فارغ زرشک آینه وآب کرده است عشاق را نظاره آن حسن بی مثال
3 بر لعل او عقیق کند آب خود سبیل بر سیب او سهیل کند خون خود حلال
4 لب نیست رخنه ای توان بست چون گشود چندان که ممکن است بپرهیز از سوال
5 صائب دلش فسرده نگردد ز برگریز مرغی که بهار کشد سر به زیر بال