مژگان خود به اشک جگرگون از صائب تبریزی غزل 6376

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن

1 مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن وان گاه چشم بر رخ فردوس باز کن

2 فرصت سبک عنان و شب عمر کوته است از آه نیمشب شب خود را دراز کن

3 محتاج را چه عقده ز محتاج وا شود؟ ز اهل نیاز رو به در بی نیاز کن

4 از آرزو به خاک فتاد آدم از بهشت زنهار ترک صحبت این فتنه ساز کن

5 ناسازی فلک ز نسیم شکایت است خامش نشین و پرده افلاک ساز کن

6 این رشته را که طول امل نام کرده ای زنار می شود، ز میان زود باز کن

7 تا کی دراز پیش طبیبان کنی دو دست؟ یک بار هم به عالمی بالا دراز کن

8 سر رشته شفا و مرض در کف خداست از چاره روی دل به در چاره ساز کن

9 در چشم بستن است تماشای هر دو کون زین رو ببند چشم و ازان روی باز کن

10 بند قبا حریف فراموشی تو نیست این کار را حواله به زلف دراز کن

11 صائب بدوز دیده نامحرمان فکر آنگه ز روی بکر سخن پرده باز کن

عکس نوشته
کامنت
comment