ای چشم تو خونریزتر از از صائب تبریزی غزل 6637

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه

1 ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه مژگان ترا مردمک دیده نشانه

2 مجروح دم تیغ ترا مژده کشتن پیغام صبوحی است به مخمور شبانه

3 می بود اگر با دل صد چاک چه می شد؟ ربطی که سر زلف ترا هست به شانه

4 خال تو کمر بسته به دل بردن عشاق چون مور حریصی که برد دانه به خانه

5 عاشق حذر از آه هوسناک ندارد کز تیر هوایی بود آسوده نشانه

6 زلف تو چنین گر دل عشاق کند خون سرپنجه مرجان شود از زلف تو شانه

7 پروانه پرسوخته می بود فلک ها می داشت اگر آتش حسن تو زبانه

8 مژگان تو از دیده و دل گشت ترازو هر چند به تیری نتوان زد دو نشانه

9 در رفتن هوش است عجب طبل رحیلی آواز دف و بانگ نی و صوت چغانه

10 صائب نکشی تا به گریبان سر خود را هرگز نبری گوی سعادت ز میانه

عکس نوشته
کامنت
comment