-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می شوی آواره از عالم عنان ما مگیر راه بر سیلی که دارد روی دریا مگیر
2 بخیه منت جراحت را کند ناسورتر رشته از مریم مخواه و سوزن از عیسی مگیر
3 رتبه کامل عیاران ازمحک ظاهر شود تن به سنگ کودکان ده ،دامن صحرامگیر
4 گریه های تلخ دارد خنده های شکرین گردهد دامن به دستت گل ز استغنامگیر
5 دوزخ نقدست صحبت با خدا بیگانگان رحم برخود کن ،درین زندان وحشت جامگیر
6 جوش این میخانه از رخسار آتشناک توست ای بهشتی روی از خاک شهیدان پامگیر
7 می کند ناسور داغ تشنگی راآب شور چون صدف دندان به دل نه ،آب از دریامگیر
8 می شود آخربیابان مرگ، جویای سراب رحم اگر برپای خود داری پی دنیامگیر
9 در سیاهی یافت صائب خضر آب زندگی هیچ دامانی بغیر از دامن شبهامگیر