مکن ای بی وفا ناآشنایی از صائب تبریزی غزل 6970

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

مکن ای بی وفا ناآشنایی

1 مکن ای بی وفا ناآشنایی در آتش سوخت گل از بی وفایی

2 نگیرد در دل عاشق شکستم فسون چرب نرم مومیایی

3 به طوف کعبه انصاف رو کن ببر زنار کافر ماجرایی

4 به این بیگانگان آشناروی مبادا هیچ کس را آشنایی

5 اگر گیرد غبار خاطرم اوج نیاید بر زمین تیر هوایی

6 ز دست خصم بیرون می کنم تیغ به زور پنجه بی دست و پایی

7 تکلف نیست در طرز سلوکم منم شهری و عالم روستایی

8 نمی چسبد به کلک و نامه دستم چه بنویسم ز بیداد جدایی؟

9 خمار زرد روی هجر دارد شراب لاله رنگ آشنایی

10 ندانم جمع چون کرده است لاله دل پرداغ با گلگون قبایی

11 مصیبت خانه پر دود ما را ز روزن نیست چشم روشنایی

12 چرا باشم گران در چشم مردم؟ شلاین نیستم در آشنایی

13 به چندین شانه از زلف درازش برون کردند چین نارسایی

14 ز چشم مشتری گردید پنهان متاعم از غبار ناروایی

15 خزان صائب اگر این رنگ دارد میان رنگ و بو افتد جدایی

عکس نوشته
کامنت
comment