ای زلف سرکش تو ز بالا کشیده‌تر از صائب تبریزی غزل 4728

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ای زلف سرکش تو ز بالا کشیده‌تر

1 ای زلف سرکش تو ز بالا کشیده‌تر مژگان و چشم شوخ تو از هم رمیده‌تر

2 از من مپوش چهره که فردوس تازه روی شبنم نداشته است ز من پاک دیده‌تر

3 حیرانی جمال تو شد انجمن‌فروز سیماب را ز آینه کرد آرمیده‌تر

4 عاشق چگونه در نظر آرد ترا، که هست سر تا به پای حسن تو از هم رمیده‌تر

5 هرچند آفتاب به هر کوچه‌ای دوید رسوایی من است به عالم دویده‌تر

6 عاشق کسی بود که چو بی‌اختیار شد دارد عنان شرم و ادب را کشیده‌تر

7 زنهار پا ز عالم حیرت برون منه کآنجاست آسمان ز زمین آرمیده‌تر

8 زندان به روزگار شود دل‌نشین و ما هر روز می‌شویم ز دنیا گزیده‌تر

9 شاخ از ثمر خم و بی‌حاصلی فزود هرچند بیشتر قد ما شد خمیده‌تر

10 در کام مار دم زده، انگشت مارگیر هرگز نبوده است ز من دل گَزیده‌تر

11 صائب مقام دام بود خاک‌های نرم پرهیز کن ز هر که بود آرمیده‌تر

عکس نوشته
کامنت
comment