- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نتوان به خواب کرد مسخر خیال را جز پیچ و تاب نیست کمند این غزال را
2 در عالم خیال، بهارست چار فصل بلبل به چتر گل ندهد زیر بال را
3 هر چند حسن را خطر از چشم پاک نیست پنهان ز آب و آینه کن آن جمال را
4 رحمی به شیشه خانه دلهای خلق کن از می مکن دو آتشه آن رنگ آل را
5 از گلشنی که سرو تو دامن کشان رود بی طاقتی ز ریشه برآرد نهال را
6 برگ نشاط نیست درین تیره خاکدان ریحان ز آه سرد بود این سفال را
7 ده در شود گشاده، شود بسته چون دری انگشت، ترجمان زبان است لال را
8 با تیرگی بساز که ابروی عنبرین یکشب سفید گشت ز منت هلال را
9 بر جرم من ببخش که آورده ام شفیع اشک ندامت و عرق انفعال را
10 در ملک خویش رخنه فکندن ز عقل نیست زنهار بسته دار زبان سؤال را
11 صائب کشید سر به گریبان نیستی تسخیر کرد مملکت بی زوال را