-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای غافلی که در پی دینار می روی آخر ز سکه در دهن مار می روی
2 حسن مجاز را به حقیقت گزیده ای غافل مشو که روی به دیوار می روی
3 از غفلت تو پیر مغان در کشاکش است می در پیاله داری و هشیار می روی
4 خاری است خار غصه که در پا نمی خلد تا پا برهنه بر سر این خار می روی
5 از آفتاب دیده بد نور می برد ای ماه خانگی چه به بازار می روی؟
6 در قلزمی که کام نهنگ است هر صدف غواص نیستی و نگونسار می روی
7 چشمت به نور شمسه ایوان عقل نیست از ره به رزق طره دستار می روی
8 آب حیات آتش افسرده، دامن است چندین ز حرف سرد چه از کار می روی؟
9 در آستان خانه خود خاک می شوی از خود برون چنین که گرانبار می روی
10 صائب چه نشائه بود که چون چشم دلبران مست آمدی به عالم و بیمار می روی