1 زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر میشود چون زمین افتاد قابل دانه گوهر میشود
2 گر چنین مجنون ما را عشق در شور آورد دامن دشت جنون صحرای محشر میشود
3 آب جای باده گلرنگ نتواند گرفت تشنه دیدار کی قانع به کوثر میشود؟
4 از گریبان خموشی هرکه آرد سر برون چون چراغ صبحگاهی خرج صرصر میشود
5 با سر آزادهام فارغ ز دولت کاین هما بر سر بیمغز دایم سایهگستر میشود
6 خجلت از حرف مکرر لازم فهمیدگی است منفعل کی طوطی از حرف مکرر میشود؟
7 جلوههای مختلف دارد می دولت که آب زنگ در آیینه و در تیغ جوهر میشود
8 آه خونآلود را چندان که میدزدم به دل از گره چون رشته باران رساتر میشود
9 نیست خوان پر ز نعمت را به سرپوش احتیاج کی سر آزادگان قانع به افسر میشود؟