زان چهره خط قیامتی انگیخته از صائب تبریزی غزل 4806

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

زان چهره خط قیامتی انگیخته است باز

1 زان چهره خط قیامتی انگیخته است باز رنگی برای بردن دل ریخته است باز

2 بس ملک دل که زیر نگین آورد ترا زین لشکری که خط تو انگیخته است باز

3 هر چند خط صلای خزان داد در چمن برگ نشاط بر سر هر ریخته است باز

4 زان لب هنوز می شکند یک جهان خمار زان زلف خوشه های دل آمیخته است باز

5 دارد سر خرابی دلهای خونچکان مشکی لبش به باده برآمیخته است باز

6 از رفت و روی آه محال است کم شود مشکی که بر دلم خط او بیخته است باز

7 هر فتنه ای که در شکن زلف جای داشت در گوشه های چشم تو بگریخته است باز

8 هر چند خط به حسن تو آورده است زور پیوند دل ز موی تو نگسیخته است باز

9 گر شد شکسته زلف تو، هرمو ز خط سبز در دست حسن خنجر آهیخته است باز

10 صائب ز وصف خط و رخ او درین غزل ایمان و کفر را به هم آمیخته است باز

عکس نوشته
کامنت
comment