1 زخمی تیغ شهادت زنده می خیزد ز خاک همچو گل با جبهه پرخنده می خیزد ز خاک
2 از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز بید مجنون سر به پیش افکنده می خیزد ز خاک
3 می شود مرغابی دریای خجلت عندلیب بس که گل در عهد او شرمنده می خیزد ز خاک
4 هر که دارد آگهی از چاه خس پوش جهان با عصا چون نرگس بیننده می خیزد ز خاک
5 هر گه چون طاوس عمرش رفت در پرداز بال در قیامت طایر پرکنده می خیزد ز خاک
6 هر که اینجا خنده را چون غنچه دارد زیر لب صبح محشر با لب پرخنده می خیزد ز خاک
7 شرمساری می برد صائب به خلدش بی حساب هرکه در محشر ز خود شرمنده می خیزد ز خاک
دیدگاهها **