- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زخمی عشق تو چون رو در بیابان آورد لاله خونگرم خاکستر به دامان آورد
2 آسمان سست پی مرد شکوه عشق نیست رخش می باید که رستم را به میدان آورد
3 سخت می ترسم که آخر نارساییهای شرم تشنه ام بیرون از آن چاه زنخدان آورد
4 بسر سر بالین من هر شب خیال زلف او دسته دسته سنبل خواب پریشان آورد
5 بوی پیراهن غباری از دل ما بر نداشت جذبه ای خواهم که یوسف را به کنعان آورد
6 گریه ها در پرده دارد عیشهای بی گمان خنده بی اختیار برق، باران آورد
7 عشق شورانگیز پیش از آسمان آمد پدید میزبان اول نمکدان بر سر خوان آورد
8 اینقدر گوهر زدریای معانی برکنار صائب از عشق سخن سنجان کاشان آورد