-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با زلف پر شکن دل نادیده کام ساخت از دانه مرغ ما به گرههای دام ساخت
2 خورشید در دو هفته کند ماه را تمام حسن تو کار من به نگاهی تمام ساخت
3 هر چند هست بی ادبی خواهش دگر زان لب نمی توان به جواب سلام ساخت
4 خواهد به فکر حلقه آغوش ما فتاد سروی که طوق فاخته را خط جام ساخت
5 با بلبلان مضایقه در می کجا کند؟ شاخ گلی که آب روان را مدام ساخت
6 آیینه رخ تو مگر آب خضر بود؟ کز موم سبز، طوطی شیرین کلام ساخت
7 از دست داد دامن دریا به یک حباب هر پست فطرتی که ز ساقی به جام ساخت
8 بی حاصلی که گشت بدآموز آرزو از طفل مشربی به ثمرهای خام ساخت
9 صائب دلش ز وضع مکرر سیاه شد چون لاله غافلی که به عیش مدام ساخت