-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی بخت خفته وا کند از کار ما گره؟ از رشته هیچ کس نگشاید به پا گره
2 از ناخن هلال طرب وا نمی شود عهدی که بسته است به ابروی ما گره
3 در دل هزار مطلب و یارای حرف نه صد عقده بیش دارم و دست از قفا گره
4 با سخت گیری فلک سفله چون کنیم؟ با ناخن شکسته چه سازیم با گره؟
5 ناخن نماند در سر انگشت شانه را در زلف و کاکل تو همان جابجا گره
6 از ابروی تو چین به دم تیغ تکیه زد از کاکلت فتاد به دام بلا گره
7 تا چند سایه بر سر این ناکسان کند؟ ای کاش می فتاد به بال هما گره!