- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکه پوشد نظر از کام به منزل برود دایم آواره بود هرکه پی دل برود
2 دامن برق کجا، پنجه خاشاک کجا خار در پای طلبکار تو مشکل برود
3 چون نفس سوختگان کعبه رود بر اثرش هرکه در راه طلب بر اثر دل برود
4 ترک اندیشه بود خضر ره فردروان چند عمر تو به اندیشه باطل برود؟
5 دست در دامن توفیق زن از خویش برآی قوت پای تو حیف است که در گل برود
6 اگر این است که من یافته ام ذوق طلب جای رحم است بر آن کس که به منزل برود
7 زود بر مسند خاکستر خود بنشیند هرکه بی خواست چو پروانه به محفل برود
8 هرکه خواهد که به حرفش نگذارند انگشت چون قلم راه سخن را به انامل برود
9 زخم در پیرهنش سنبل تر می ریزد هرکه از هوش ز نظاره قاتل برود
10 گر سخنهای تو صائب سوی بابل ببرند سحر از خاطر جادوگر بابل برود