-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که چون آب روان آیینه خود ساده کرد سرو را چون بندگان در پیش خود استاده کرد
2 کی به گرد من رسد مجنون، که کوه و دشت را دور باش وحشت من از غزالان ساده کرد
3 نغمه رنگین نبرد از جای خود زهاد را گرچه خم را پایکوبان نشأه این باده کرد
4 شد به چشمم توتیا گرد یتیمی تا محیط از صدف گهواره در یتیم آماده کرد
5 از ملاحت مستی آن لعل میگون کم نشد کار صد بیهوشدارو این نمک با باده کرد
6 پاک کرد از آرزوها عشق صادق سینه را صبح از نقش پریشان آسمان را ساده کرد
7 تا شود بر پیروان آسان ره دیوانگی دشت را مجنون صحراگرد من پر جاده کرد
8 عاشقان پیش تو بیقدرند، ورنه شمع را انتظار صحبت پروانه ها استاده کرد
9 کم نشد چون غنچه صائب برگ عیش از خلوتش هر که از گلشن قناعت با دل نگشاده کرد