-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که از تن پروری در کار کاهل گشته است دفتر ایجاد را چون فرد باطل گشته است
2 دست ناقابل و بال گردن و بار سرست زحمت سر کم دهد دستی که قابل گشته است
3 از قساوت قابل تلقین چو خون مرده نیست دل سیاهی کز نسیم صبح غافل گشته است
4 در سبکباری بود باد مراد این بحر را کف خس و خاشاک را بسیار ساحل گشته است
5 قامت خم گشته را اصلاح کردن مشکل است راست نتوان کرد دیواری که مایل گشته است
6 از حضور عاشقان دارد خبر در زیر تیغ آیه رحمت به شان هر که نازل گشته است
7 رهنورد شوق را استادگی سنگ ره است از سبکسیری به دریا سیل واصل گشته است
8 از عبادت سجده شکرست صائب طاعتم چشم من تا آشنا با کعبه دل گشته است