1 هر که چون زانوی خود آینه داری دارد روز و شب پیش نظر باغ و بهاری دارد
2 می کند جام علاجش به پف کاسه گری هر سری کز خرد خام غباری دارد
3 چه شتاب است که در دیده من دارد اشک باز سیماب بر آیینه قراری دارد
4 به تهیدستی من کیست ز ثابت قدمان؟ سر دیوار به کف دامن خاری دارد
5 به سیه روزی من کیست درین سبز چمن؟ داغ در مد نظر لاله عذاری دارد
6 خضر اگر راه به سرچشمه حیوان برده است مست هم در دل شب آب خماری دارد
7 چهره صائب اگر رنگ فشان شد چه غم است؟ شکر لله مژه لاله نگاری دارد
دیدگاهها **