- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود خنده کبک دلیل ره صیاد بود
2 ده زبانی به بلای سیهت اندازد لوح تعلیم بس از شانه شمشاد بود
3 دست گردون پر و بالم شکند چون جوهر اگر آرامگهم بیضه فولاد بود
4 داغ رشک است که در خون جگر غوطه زده است این نه لاله است که بر تربت فرهاد بود
5 چون صبا گرد سراپای چمن گردیدم غنچه ای نیست که نیمی ز دلش شاد بود
6 صائب از طبع خدا داد جهان گلشن ساخت چشم بد دور ز حسنی که خداداد بود