زخود هر کس که بیرون رفت از صائب تبریزی غزل 2999

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

زخود هر کس که بیرون رفت کی با همرهان سازد؟

1 زخود هر کس که بیرون رفت کی با همرهان سازد؟ که مسکن نیست بوی پیرهن با کاروان سازد

2 ندارد پرده پوشی پای خواب آلود چون دامن همان بهتر که تیر کج به آغوش کمان سازد

3 به نرمی خصم بد گوهر حصار عافیت گردد که مغز از چرب نرمی عمرها با استخوان سازد

4 هلال عید می سازد قد خم گشته ما را همان عشقی که در پیری زلیخا را جوان سازد

5 چه خواهد کرد با دلهای مومین آتشین رویی که با آهن دلی آیینه را آب روان سازد

6 مکن اندیشه از زخم زبان چون عشق صادق شد که چون شد صبح روشن شمعها را بی زبان سازد

7 به پایان چون برم این راه بی انجام را صائب؟ که حیرانی مرا در هر قدم سنگ نشان سازد

عکس نوشته
کامنت
comment