1 که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟ کدامین دست را دیدی که دایم در حنا ماند؟
2 زشوق جستجوی یار از گردش نمی مانم اگر در سنگ پایم همچو دست آسیا ماند
3 چنین کز آتش دل آب گردیدم عجب نبود که نقش بوریا بر جسمم از موج هوا ماند
4 حجاب عشق اگر چشم مرا بندد دم کشتن چنان نالم که دست و تیغ قاتل بر هوا ماند
5 به بیدردان نشستن هرزه خندی بار می آرد گریبان چمن حیف است در دست صبا ماند
6 کجا ابر تنک خورشید را مستور می سازد؟ صفای آن بدن پوشیده کی زیر قبا ماند؟
7 مکش دست هوس از دامن صدق طلب صائب که گمره می شود هر کس که از رهبر جدا ماند