-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن که از بال هما افسر دولت می خواست کاش از سایه دیوار قناعت می خواست
2 داشت از ریگ روان لنگر آرام طمع آن که از جان سبکسیر اقامت می خواست
3 نیست گر مرتبه فقر زیاد از دولت شاه از گوشه نشینان ز چه همت می خواست؟
4 داشت از جام نگون باده گلرنگ طمع آن که آسودگی از افسر دولت می خواست
5 جرأت حرف که را بود به دیوان حساب؟ عذر تقصیر مرا گر نه خجالت می خواست
6 که به این عمر کم از عهده برون می آمد؟ گر خدا شکر به اندازه نعمت می خواست
7 زنگ در دل ز کلامم نتواند شد سبز طوطیی همچو من آن آینه طلعت می خواست
8 داشت باران طمع از کاغذ ابری صائب از لئیمان جهان آن که سخاوت می خواست