- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 که با تو حرف شهیدان عشق میگوید که خون شبنم از آفتاب میجوید
2 به اشک روی مرا شسته طفل خودرایی که هفته هفته رخ خویش را نمیشوید
3 در آن دیار که ماییم بیغمی کفر است هوای ابر ز دل میل باده میشوید
4 کراست زهره که از آستین برآرد دست صبا درین چمن از شرم گل نمیبوید
5 ترا گمان که تو در خواب آنچه میبینی به ما تپیدن دل یک به یک نمیگوید
6 چه ماتم است ندانم نهفته در دل خاک که رخ به خون جگر شسته لاله میروید
7 ز شرم نیست نظر پیش پا فکندن یار بهانهاش شده آخر بهانه میجوید
8 رسید عشق به پابوس عرش و برگردید هنوز عقل گرانجان رفیق میجوید
9 اگر به چشمه تیغ تو راه خضر افتد ز جبهه خط غبار حیات میشوید
10 ز تاب پرتو روی تو دیده صائب ز آفتاب قیامت پناه میجوید