کسی که عیب ترا پیش چشم از صائب تبریزی غزل 3709

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد

1 کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد ببوس دیده او را که بر تو حق دارد

2 ز فوت مطلب جزئی مشو غمین که فلک ستاره می برد و آفتاب می آرد

3 به دست غم نشود مبتلا گریبانش کسی که دامن شب را ز دست نگذارد

4 به جای خون ز رگ و ریشه اش برآرد دود به دست درد، دلی را که عشق بفشارد

5 کسی است صاحب خرمن درین تماشاگاه که غیر اشک دگر دانه ای نمی کارد

6 بزرگ اوست که بر خاک همچو سایه ابر چنان رود که دل مور را نیازارد

7 میان اهل سخن گفتگوی اوست تمام که هیچ طایفه را بی نصیب نگذارد

8 تو برخلاف بدان تخم نیکنامی کار که هرکس آن درود از جهان که می کارد

9 چو دور عقده گشایی به من رسد صائب به ناخن مه نو چرخ پشت سر خارد

عکس نوشته
کامنت
comment