- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 که حد دارد تواند شد طرف با حسن بیباکش ؟ که با آن سرکشی چون سایه باشد سرو در خاکش
2 نمی دانم به چشم خیره شبنم چه میسازد گل رویی که نتوان از لطافت کرد ادراکش
3 به خون یک جهان عاشق چه خواهد کرد، حیرانم که داغ می گرانی می کند بردامن پاکش
4 هنوز از نی سواران بود حسن خردسال او که آهوی حرم بوداز نظربازان فتراکش
5 مرا چون گل گریبان چاک دارد نازک اندامی که در پیراهن یوسف سراسر می رود چاکش
6 به ترسازاده عیسی دمی دل داده ام صائب که شرم مریمی می ریزد از روی عرقناکش