- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن کس که تاج را به فریدون گذاشته است سودای عشق در سر مجنون گذاشته است
2 بهر خراب کردن روی زمین بس است چشم تو گردشی که به گردون گذاشته است
3 شد سالها و آتش ازو می چکد هنوز دستی که لاله بر دل مجنون گذاشته است
4 مجنون گذشت و از جگر لاله ها نرفت داغی که یادگار به هامون گذاشته است
5 وصف دهان تنگ تو آفاق را گرفت در نقطه ای که این همه مضمون گذاشته است
6 دارد ز بخت سبز دل خضر را کباب خطی که لب بر آن لب میگون گذاشته است
7 در دل خیال چشم تو در خواب رفته است آهو سری به دامن مجنون گذاشته است
8 صائب چو نیک در نگری هست حکمتی پیر مغان که خم به فلاطون گذاشته است