1 ز کوی یار آسانی کی توان قطع نظر کردن؟ که بیرون رفتن از دنیاست از کویش سفر کردن
2 مشو غافل ز حال زیردستان در زبردستی که سر را پاس می دارد به زیر پا نظر کردن
3 تپیدن های دل آماده است این مژدگانی را چه افتاده است پیش از آمدن ما را خبر کردن؟
4 تو کآخر می کنی خون در جگر امیدواران را دهان تلخ ما شیرین نبایست از ثمر کردن
5 چو از گفتار شیرین تنگ شکر می کند گوشت به طوطی از مروت نیست امساک شکر کردن
6 مکن ای پادشاه حسن مژگان را عنانداری چو تسخیر جهانی می توان از یک نظر کردن
7 نیالاید به دنیا هر که دامان خود از پاکی تواند چون سیاوش سالم از آتش گذر کردن
8 ز پیچ و تاب کن هموار صائب رشته خود را که می باید ترا از دیده سوزن گذر کردن
دیدگاهها **