- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگو عاقل کجا در محنت ایام می افتد که مرغ زیرک اینجا بیشتر در دام می افتد
2 به ناسازی سری در حلقه سوداییان دارم که در مغز آتشم از روغن بادام می افتد
3 به حرف تلخ خود را در نظرها می کند شیرین بلای جان بود شوخی که خوش دشنام می افتد
4 چنان دلبستگی دارم به اسباب گرفتاری که می سوزم اگر خاری به چشم دام می افتد
5 مزن فال هم آغوشی به آتش طلعتان صائب که در پروانه آتش ز آرزوی خام می افتد