- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنجا که خنده لعل ترا پرده در شود طوطی چو مغز پسته در شکر شود
2 می خوردن مدام مرا بی دماغ کرد عادت به هر دوا که کنی بی اثر شود
3 چون دستگاه عیش به مقدار غفلت است بیچاره آن کسی که زخود باخبر شود
4 با راست رو، زبان ملامت چه می کند چون خار سر ز راه زند پی سپرشود
5 عزلت گزین که آب به این سهل قیمتی در دامن صدف چو کشد پا گهر شود
6 هر آرزو که بشکنی امروز در جگر فردا که این قفس شکند بال وپر شود
7 آیینه خانه ای است خموشی که هر چه هست بی گفتگو تمام در او جلوه گر شود
8 صائب سوزد به داغ غبن، اگر باغ جنت است سوزد اگر ز کوی تو جای دگر شود