1 قد تو کجا و قد رعنای قیامت این جامه بلندست به بالای قیامت
2 ای از مژه شوخ صف آرای قیامت وز زلف دلاویز دو بالای قیامت
3 در دامن کهسار کم از خنده کبک است در پله تمکین تو غوغای قیامت
4 هم جنتی از چهره و هم دوزخی از خوی نقدست در ایام تو سودای قیامت
5 خورشید تو چون از افق زلف برآید ریزد عرق شرم ز سیمای قیامت
6 از داغ بود گرمی هنگامه دلها خورشید بود انجمن آرای قیامت
7 در سینه ما سوختگان نم نتوان یافت بی آب بود دامن صحرای قیامت
8 از شرم گنه بس که کشیدم به زمین خط مسطر زده شد دامن صحرای قیامت
9 در سایه کوه گنه ما ز بلندی آسوده بود خلق ز گرمای قیامت
10 از سینه آتش نفسان دود برآید چون خامه صائب کند انشای قیامت