1 عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد پیش از دم هلاک به بالین من رسد
2 دانی چه روز دست دعا می رسد به عرش روزی که این غریب به تخت وطن رسد
3 عالم تمام پرده فانوس حسن اوست اینجا به شمع طور پیرهن رسد
4 بی پرده نقش صورت شیرین نگاشته است کوتیشه تا به داد سرکوهکن رسد
5 چون شمع آههای گلوسوز می کشم تا باد صبح بر سر بالین من رسد
6 کی حد ماست دست درازی به شاخ گل مارا بس است خاری اگر از چمن رسد
7 صائب میان اینهمه شکرلبان که هست بادام چشم کیست به مغز سخن رسد