1 کجا روشن شود چشم زلیخا بر تن یوسف؟ که عصمت سر زد از یک جیب با پیراهن یوسف
2 محبت کرد چون دستار چشم پیر کنعان را در آن ساعت که تهمت چاک زد پیراهن یوسف
3 بیاض و خط دیوانی به یکدیگر نمیخوانند چه نسبت طره زنجیر را با گردن یوسف؟
4 به خون زن کجا رنگین کند سرپنجه غیرت؟ دل از مردان رباید غمزهٔ مردافکن یوسف
5 مه و خورشید را در سجده خود دیده در طفلی کجا حسن زنان مصر گردد رهزن یوسف؟
6 چو از درد غریبی بندبندش در فغان آید شود زنجیر آهن دل، شریک شیون یوسف
7 منال ای صاحب بیت الحزن از چشم تاریکی که خواهی گشت بینا از جمال روشن یوسف
8 عزیز مصر عزت زحمت خواری نمیبیند چه پیه گرگ میمالند بر پیراهن یوسف؟
9 چرا از تهمت ناگاه غمگین میشوی صائب؟ نَرُست از خار تهمت دامن پیراهن یوسف