- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کجا دیوانه را دل از ملامت تنگ میگردد؟ که نخل بارور را دل سبک از سنگ میگردد
2 ز دستانداز گردون کوتهاندیشی که مینالد نمیداند که ساز از گوشمال آهنگ میگردد
3 ز بس عالم سیه در چشمم از نادیدنیها شد مرا آیینه دل صیقلی از زنگ میگردد
4 به آهی کوه تمکین نکویان را سبک سازم به من فرهاد سنگین دست کی همسنگ میگردد؟
5 چرا اندیشم از گرد گنه با رحمت یزدان؟ به دریا سیل چون پیوسته شد یکرنگ میگردد
6 اگر از زنگ میگردد سیاه آیینهها را دل صفای چهره افزون از خط شبرنگ میگردد
7 مخوان بر زاهدان خشکطینت شعر تر صائب که آب چشم نیسان در صدفها سنگ میگردد