- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو آن هوش از کجا داری که از خود بی خبر گردی؟ همان بهتر که خرج این جهان مختصر گردی
2 به محض گفت نتوانی ز ارباب بصیرت شد ز دنیا تا نپوشی چشم کی صاحب بصر گردی؟
3 قدم بیرون منه از پیروی گر عافیت خواهی که در دنبال داری صد بلا گر راهبر داری
4 شود از چرب نرمی اژدها مار رگ گردن همان بهتر که با این سخت رویان نیشتر گردی
5 ترا از آتش دوزخ کند فردا سپرداری گر از دست حمایت ناتوانان را سپر گردی
6 چو هست از سفره قسمت ترانان جوین صائب چرا چون مهر تابان گرد عالم دربدر گردی؟