1 ما کجا دست آشنا با مهره گل میکنیم مشورت چون غنچه با سی پاره دل میکنیم
2 بحر پرشور حوادث در کف ما عاجزست موج را از لنگر تسلیم ساحل میکنیم
3 همچو مژگان روز و شب در پیش چشم استاده است از خیالش خویش را چندان که غافل میکنیم
4 داغ عشقی را که در صد پرده میباید نهان لاله دامان دشت و شمع محفل میکنیم
5 ناخن فولاد دارد منت روشنگران تیغ جان را روشن از خاکستر دل میکنیم
6 دولتی کز سایه خیزد تیرگی بار آورد صفحه بال هما را فرد باطل میکنیم
7 کی به دست سنبل فردوس دل خواهیم داد ما که در سودای زلف یار دلدل میکنیم
8 شبنمیم اما ز بس گرد حوادث خوردهایم چشمه خورشید عالمتاب را گل میکنیم
9 فکر ما صائب سحاب نوبهار رحمت است ما زمین شور را یک لحظه قابل میکنیم