دل کی رسد به وصل تو ای سروناز از صائب تبریزی غزل 6393

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دل کی رسد به وصل تو ای سروناز من؟

1 دل کی رسد به وصل تو ای سروناز من؟ یک کوچه است زلف ز راه دراز من

2 چون بوی گل که می شود از برگ بیشتر بی پرده شد ز پرده بسیار راز من

3 غیر از بهار خشک مرا در بساط نیست ای وای اگر قبول نیفتد نیاز من

4 خونی که بود در دل من مشک ناب شد تا شد بدل به عشق حقیقی مجاز من

5 از خامیی که در رگ و در ریشه من است نه بوته تافته است فلک در گداز من

6 خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد ناخن به هر دلی که زند شاهباز من

7 دلها اگر ز سنگ بود می شود کباب در محفلی که باده کشد دلنواز من

8 بامن همیشه بود فلک در مقام ناز این پرده ها نگشت موافق به ساز من

9 زان دست پیش رو به دعا برده ام، مباد بر روی من زنند ملایک نماز من

10 صائب جز آن یگانه که در دست اوست دل فارغ بود ز هر دو جهان پاکباز من

عکس نوشته
کامنت
comment