1 کی زلیخا را منور بوی پیراهن کند؟ شمع هیهات است پای خویش را روشن کند
2 سوختم ز افسردگیها، آتشین رویی کجاست؟ کز نگاه گرم شمع کشته را روشن کند
3 چشم بینا شهپر پرواز باشد روح را از گریبان مسیحا سر برون سوزن کند
4 پرده غفلت شود از نرمی بستر زیاد پای خواب آلود را بیدار کی دامن کند؟
5 بر برومندان مبر غیرت که دهقان فلک آخر این گوساله ها را گاو در خرمن کند
6 از تحمل می توان مغلوب کردن خصم را زیردست از چرب نرمی آب را روغن کند
7 صبر کن صائب به درد و داغ چون مردان که عشق بر سمندر آتش سوزنده را گلشن کند