- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی غم مرا ز دل می احمر برآورد صیقل چگونه ز آینه جوهر برآورد
2 آن را که هست در رگ جان پیچ وتاب عشق چون رشته عاقبت ز گهر سربرآورد
3 از خوی آتشین تو هرجا سمندری است انگشت زینهار ز هر پر برآورد
4 ز افتادگی غبار به دل ره مده که مور عمرش تمام گردد اگر پر برآورد
5 خودبین مشو کز آب روان بخش زندگی آیینه در به روی سکندر برآورد
6 چون آفتاب دولت دنیای زودسیر هر روز سر ز روزن دیگر برآورد
7 قانع چو کهربا به پرکاه اگر شوم صد چشم در گرفتن آن پربرآورد
8 پا در رکاب برق بود فصل نوبهار صائب ز زیر بال چرا سربرآورد