-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه میان است که دایم چو دل من لرزد اینقدر مور مگر بر سر خرمن لرزد؟
2 عجبی نیست ز تأثیر نظربازیها که دل چشمه خورشید به روزن لرزد
3 سخن از موی میان و سر زلفش مکنید مپسندید کز این بیش دل من لرزد
4 دانه ام خال لب کشت شد از سوختگی در زمینی که دل برق به خرمن لرزد
5 تنگ چشمی اگر (از) خاک چنین گیرد اوج دل عیسی به سر سوزن آهن لرزد
6 لرزش مردم عالم به سر دین و دل است دل صائب به سر طره پرفن لرزد