-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنچه روی سخت من با سیلی استاد کرد کی تواند بیستون با پنجه فرهاد کرد؟
2 بنده مقبل به آزادی سزاوارست، لیک بنده شایسته را چون می توان آزاد کرد؟
3 ناخن دخل حسودان با سخن هرگز نکرد آنچه در زلف تو با دل شانه شمشاد کرد
4 درد بر من ناگوار از پرسش احباب شد تلخ بر من عید را رسم مبارکباد کرد
5 تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد
6 شست دستش را به آب زندگی معمار صنع خضر دیوار یتیمی را اگر آباد کرد
7 گرچه در آب و گل من عشق آبادی نهشت می توان زین مشت گل بتخانه ها آباد کرد
8 این غزل را پیش ازین هر چند انشا کرده بود صائب از روح فغانی دیگر استمداد کرد