- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حق گوهر چیست، آب و رنگ گوهر یافتن نیست تحسینی سخن را بهتر از دریافتن
2 در بساط سینه هر کس که باشد آه سرد می تواند در دل شب صبح را دریافتن
3 جستجوی عشق از افسردگان روزگار هست در خاکستر سنجاب اخگر یافتن
4 از وصال کعبه در سنگ نشان آویخته است هر که قانع گردد از دریا به گوهر یافتن
5 سینه خود را ز آه آتشین سوراخ کن تا توانی ره در آن محفل چو مجمر یافتن
6 سینه پر داغ ما ساده است از نقش امید نیست ممکن آب در صحرای محشر یافتن
7 تا تو چون پروانه داری دست بر آتش ز دور از حریر شعله ممکن نیست بستر یافتن
8 با نصیب خویش قانع شو که نتوان بی نصیب جرعه آبی به اقبال سکندر یافتن
9 عاشق یکرنگ از بیداد عشق آسوده است دست نتوانست آتش بر سمندر یافتن
10 می توان آسایش روی زمین چون بوریا بی تکلف صائب از پهلوی لاغر یافتن