- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه دارد عالم فانی که استغنا توانم زد؟ چه در دست است دنیا را که پشت پا توانم زد؟
2 درین دریا که موجش نوح را بی دست و پا دارد من بی دست و پا تا چند دست و پا توانم زد؟
3 به دست دیگران چون گل گریبان چاک می سازم به این کوتاه دستی چون در دلها توانم زد؟
4 سر تسلیم نگذارم به خط جام چون سازم؟ به دریای نیفتادم که دست و پا توانم زد
5 زفیض خاکساری عالمی زیر نگین دارم که بر چرخ بلند اقبال، استغنا توانم زد
6 به یک رطل گران ساقی سبکبارم کن از هستی که جولانی به کام دل درین صحرا توانم زد
7 زلعل آبدارش دست و پا گم می کنم صائب اگرچه دارم آن جرأت که بر دریا توانم زد