- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز دوزخ است چه پروا نیازمند ترا؟ که ساخت شعله سویدای دل سپند ترا
2 مگر ز خاک شهیدان عشق می آیی؟ که دست و پای نگارین بود سمند ترا
3 سپهر سبزه خوابیده ای است در قدمش به عمر خضر چه نسبت قد بلند ترا؟
4 تبسم تو دل از کار می برد چون صبح چه حاجت است مکرر کنند قند ترا؟
5 به بی قرار تو دوزخ چه می تواند کرد؟ که آتش است بهار طرب سپند ترا
6 چو آمدی به شکار من آنقدر بنشین که طوق گردن ایمان کنم کمند ترا
7 شکار لاغر ما نیست قابل تسخیر وگرنه رتبه آزادگی است بند ترا
8 اگر چه تنگ شکر شد جهان ز گفتارش ندیده است کسی لعل نوشخند ترا