1 چه غم دیوانه ما از گزند آسمان دارد؟ که نیل چشم زخم از جای سنگ کودکان دارد
2 شکوه خامشی در ظرف گفت وگو نمی گنجد سخن هر چند سنجیده است هیبت را زیان دارد
3 به احوال من زیر و زبر گردیده می پرسی؟ زلنگر کشتی دریایی من بادبان دارد
4 خلاصی نیست ممکن زخمی آن تیغ مژگان را کجا پنهان شود صیدی که زخم خونچکان دارد
5 چه افتاده است بلبل سر ز زیر پر برون آرد؟ در آن گلشن که هر برگی زشبنم دیده بان دارد
6 عجب دارم کلید ناله من نشکند صائب که این گلزار قفل سختی از گوش گران دارد