- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نسیم صبح به آن طره دوتا چه کند به صدهزار گره یک گرهگشا چه کند
2 ز تیغ برق دل ابر چاک چاک شده است به حسن شوخ سپرداری حیا چه کند
3 طلا ز صحبت اکسیر بی نیاز یود سعادت ازلی سایه هما چه کند
4 نمی توان به دو بیگانه بود زیر فلک دل رمیده به یک شهر آشنا چه کند
5 عنان کشتی دل را به دست غم دادیم به چار موجه تقدیر ناخدا چه کند
6 درین زمانه که زاغان شکرشکن شده اند به استخوان نکند زندگی هما چه کند
7 ز سنگ ناوک ابرام برنمیگردد صلابت سخن سخت با گدا چه کند
8 گره ز غنچه پیکان شود به آتش باز به عقده دل ماناخن صبا چه کند
9 نوشت روزی مارا به پاره دل ما سپهر سفله دگر بیش ازین سخا چه کند
10 ز چشم منتظران ره سفید گردیده است نسیم پیرهن مصر رهنما چه کند
11 نشد حریف فلک چون به دشمنی صائب نهاد بردل خوددست تاخداچه کند