1 سرو من طرح نو انداخته ای یعنی چه؟ جامه را فاخته ای ساخته ای یعنی چه؟
2 تو که از شرم به مشاطه نمی پردازی یک جهان آینه پرداخته ای یعنی چه؟
3 تو که در خانه ز شوخی ننشینی هرگز خانه در ملک کسان ساخته ای یعنی چه؟
4 شیر در بیشه خشم تو جگر می بازد رنگ چون بیجگران باخته ای یعنی چه؟
5 عالمی زیر و زبر کردی و از پرکاری علم زلف نگون ساخته ای یعنی چه؟
6 تشنه خون منی همچو صراحی در دل دست در گردنم انداخته ای یعنی چه؟
7 تیر بر سینه اهل نظر انداخته ای بعد ازان سینه سپر ساخته ای یعنی چه؟
8 گرد پاپوش نیفشانده به صحرای وطن باز طرح سفر انداخته ای یعنی چه؟
9 شرمی از حافظ شیراز نداری صائب؟ این چنین تیغ زبان آخته ای یعنی چه؟